ساعات روز عاشورا دقیقه به دقیقه به لحظات عصر نزدیک میشد 

و امام حسین (ع) می دانست که لحظه ی مفارقت از زندگی به فجیع ترین صورت

 

و دردناک ترین حالت در حال نزدیک شدن است.

 

هنگامی که امام حسین (ع)به نزد فرزند بیمارش رفت حضرت زینب(س)

 

مشغول پرستاری از او بود امام حسین (ع)از وضع بیماری فرزندش

 

سوال کرد واو خداوند متعال را حمد کرده وسپس

 

پرسید:"ای پدر جان !امروز با منافقان چکردی؟"

 

امام حسین (ع)فرمودند:"فرزندم !شیطان بر آنان مسلط شده و ذکر

 

خدارا از یادشان برده است وجنگ بین ما و ایشان بالا گرفته است

 

 تا جاییکه زمین از خون یاران ما وانان رنگین شده است"

 

حضرت سجاد (ع)پرسید:"پدر جان ،عمویم عباس کجاست؟"

 

آن هنگام اشک از چشمان مبارک حضرت زینب(س)فروریخت

 

و امام حسین(ع)فرمود:"ای پسر عزیزم!عمویت عباس در حالی که دو دستش را

 

در کنار ساحل فرات بریده بودند به شهادت رسید"

 

با شنیدن این خبر امام سجاد(ع)گریه شدیدی نمود تا اینکه از هوش رفت

 

وقتی دوباره به هوش امد از پدر گرامی اش درباره تک تک عموهایش

 

 سوال میکرد و امام حسین(ع)در جواب می فرمود"شهید شد"

 

سپس حضرت از پدر پرسید:"برادرم علی اکبر کجاست،حبیب بن مظاهر

 

ومسلم بن عوسجه وزهیربن قین کجایند؟"

 

وامام (ع)پاسخ داد:"فرزند عزیزم!بدان که دراین خیمه ها جز من

 

و تو هیچ مردی نیست واما کسانی که درباره ی آنها 

 

پرسیدی همگی کشته بر روی زمین افتاده اند."

 

 

 

 

 

 

 

یا حسین...

 

 

پ ن:امشب فشار زیادی به قلب امام زمان(ع)وارد میشه صدقه برای سلامتیشون کنار بگذارید.